یادگاری

ساخت وبلاگ

رحمی به من دل شده ی بی سر و پای و بد اندیش

افسرده دل و زخم زن هر فکر بد اندیش

ماتم زده زنگار دلم ای خداوند

هوا نشد مرهم دل دشمن خونین شما بود

این نفس را بکشم راحتی ام ده

گر جنت رحمان بدهی ممنونت ای دل

هر جور کنی ای نفس گرم

شکرت کنم ای حاتم و خاتم

این جان گرچه داغ شد زیر آفتاب

گر از آدمای فهمیده شد دلگیر

ولی تو توبه پذیری گرچه کار هایی کردم که 

خیلی شدم پست و بی ارزش

ای خداوند خواهی تو حرف دلم را شنوی

این من مغرور هرگز دل ندهد به هیچ

حوری و عزرائیل خوش ابرو

کاهش و افزایش جهان دست توست ای خداوند

درگیر نکن ما مظلومان را در کنج و پستوی یکی را

آرامش واقعی تویی تو 

من تو خواهم ای خدایا  ای عزیز ترین جانان

ادامه شماره سه کتاب قدرت بیان...
ما را در سایت ادامه شماره سه کتاب قدرت بیان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mamal123 بازدید : 72 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 22:29