رقصنده پای، پای به جهان نمی نهد
تاسف مخور که جان به جانان نمی دهند
آخر سر داماد بی گناه
خون بر فنا بشد در دامان پاکیان
جانم فدای حاکم افراسیاب
تا آن زمان که ممکن است
باران ببارد و بنده به سان خویش
فاطر شوم اگر حریصانه زندگی
لابد تو هم چند روز با روز مبارکی
گریه کنی ولی فطرت شد زندگی
چالاک بندگی حاکم بر زندگی
بیاراست خدای مهربان زندگی
راز صفا چه بود راز بندگی
ادامه شماره سه کتاب قدرت بیان...برچسب : نویسنده : mamal123 بازدید : 93