سحر جادو

ساخت وبلاگ

این دولت یزدان نفت خرامان برده ست

ثابت شده است نفت خرامان خورده ست

تا کی بروم بپرم نفع نبرم از نفتم

در ملک جهان شاه هستم ولی فرمان ندهم

من تا صبح سحر بی زارم بیدارم بیمارم

ای صبح نفس کش من دگر تاب ندارم در جگرم

کندر بخورم بیهوده ترم بلکه بهترم شاداب ترم

قاتل نبود صبح نشیمن گاهان ای لطف سحر

صندوق پر ز جواهر ببرم  هر صبح گه بیدارم

من لوطی و الواطی بلد نبودم هیچگاه 

تا صبح خرامان شب بشود بیدارم 

عارف مجامع مجمع و انجمن همه بیمارند

من که  تالک و الماس نشناسم از هم سالارم

حافظ ببین که چطور هست احوالم

من صبح شدم و هنوز پی گیر تیمارم

سعدی و اهل عجل همه تندیس طلا می خواهند

من نیم وجبی پی گیر سه هزار دینارم

تا کی به دلار بسنده کند ایرانم 

تا کی بزنم زجه که من سالارم

جمعه همه رفت بنده رفتم از هوش بشر دوستانم

فرزند کسی بودم و هستم که وی سالارم

تا قلب جهان بیش بروم با کر نا 

تا دولت یزدان سحر پیش بروم با بر نا

چون ساعقه و عطر عطش بر لب بام می آیم

چون هوش مکان یابی موبایل می دانم 

که همه اندوه من است عطر زندان هوس انگیزم

که چرا منت بزودایم آخر که من می دانم

که کوه ها ملک آمد ومن بنده ی سحر انگیزم

 

 

 

 

 

 

 

ادامه شماره سه کتاب قدرت بیان...
ما را در سایت ادامه شماره سه کتاب قدرت بیان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mamal123 بازدید : 110 تاريخ : پنجشنبه 15 اسفند 1398 ساعت: 3:26